آرزوی امروز من

میخوام برم جامعه شناس شم و هی تند تند از اینور و اونور عکس بگیرم و یهو معروف شم.

اتحادیه ابلهان- جان کندی تول

این کتاب رو به پیشنهاد آقای "میم ت" و بشدت حریصانه خریدم چون به اقای "میم ت" گفته بودند که شخصیت داستان شبیه "هولدن" در کتاب ناتور دشتِ. و در مقدمه کتاب چنان تعریف با آب وتابی ازش شده که قهقهه میزنین از خوندنش و نمیتونین کتاب رو ببندید و از دستتون نمیفته و... کتاب خوبی بود انصافا ولی 1-اصلا گول نخورید چون "ایگنیشس" شخصیت عظیم الجثه کتاب هیچ شباهتی به هولدن ندارد. 2- اصلا انتظار قهقهه زدن نداشته باشین شاید گاهی یک لبخندی بیاید و برود

3- کتاب به راحتی میتونست از دست من بیفته پس از دست شما هم میتونه بیفته

در کل کتاب خیلی خوبی بود ولی تو مقدمه کتاب خیلی اغراق شده بود به حدی که اون همه تعریف چنان انتظاری رو از کتاب ایجاد میکرد که نگذاشت اونجوری که باید لذت ببرم و به همین خاطر دچار فروپاشی روحی شدم. ولی فیلمی که قراره از رو کتاب ساخته باشه بی شک فیلم خیلی خوبی خواهد بود

کاج های مورب- علی چنگیزی

از متن کتاب:

- بعدها کاشف به عمل اومد تو خوشگلی یک اشکالاتی هم هست.یعنی برای شیطان تو جلد خوشگل مشگل ها رفتن اساسا کار بهتری است تا تو جلد کر و کثیف ها.

خل و چل درون

این دانشجوهای دکترا و استادای دانشگاه رو خیلی جدی نگیرین من هر شب بعد مسواک یه ربع جلو آینه واسه خودم ادا در میارم

خفه شو و کارتو کن

من یک قهرمان درون دارم که یه شعار داره فقط و اونم اینه که: خفه شو و کارتو کن! البته صدای این قهرمان فقط درونیه و تا کنون کسی صداش رو تو دنیای خارجی نشنیده.ولی عجیب عاشقشم

او را به خود بازگرداندم

آدمیزاد است دیگر.اشتباه میکند،گند میزند،ویران میکند، اما اینکه بفهمد اشتباهش رو و به غلط کردن بیفته خیلی وقتا خوبه. "میم ت" را هر جور بود برگرداندم.گذشتن از آن همه خوبی حماقت محض بود و الان خوشحالم.

به مناسبت تولد آقای"میم ت"

آقای" میم ت" من را به اتهام دروغگویی و گیر کردنِ همچنانِ گلویم پیش کسی که دیگر وجود ندارد و البته یک مشکل دیگر محکوم و ترک کرد.

آقای میم ت یک دوست خیلی خوب بود،اینکه میگویم خیلی خوب یعنی خیلی خیلی خوب. با خنده هایم میخندید با گریه هایم غمگین میشد( البته اون هیچوقت گریه نمیکرد) برای امتحان هایم مضطرب میشد و حتی از راه دور با استرس های ناگهانی اش میفهمید که من سر جلسه امتحان مثل خر در گِل گیر کرده ام. آقای" میم ت" با دقتی ظریف در تمام موارد از انتخاب رنگ و طرح لباس گرفته تا خرید فلان کتاب و بحث بر سر انتخاب استاد راهنما و مشکل با هم اتاقی و مشکل روحی خواهرم و قیمت دمپایی ام همراهم بود. در کل آقای "میم ت" فقط یک دوست نبود بلکه یک همراه تمام عیار بود و من هم یک عوضیِ قدر نشناس.

فردا تولد آقای میم ت هست. دلم میخواست آنقدر از رویش شرمنده نبودم و صمیمانه ترین شکل تبریک را از همین فاصله دور برایش میفرستادم. هرچند آقای "میم ت" وقتی عصبانی میشود(البته بشدت بندرت اتفاق می افتد) انقد جدی می شود که خیلی راحت میتواند صمیمانه ترین تبریک را بزند تو گوشت و بگوید حقت بود. آقای "میم ت" هست دیگر

و اما آقای "میم ت" وقتی تو نیستی

من هم

تنها ترین اتفاق بی دلیل زمینم

تولدت مبارک