وقتایی که نه کتاب حالت رو خوب میکنه نه شجریان، نه هیچ چیز دیگه!! وقت های سگی!
یک نفر باید بیاید
و چندساعت عصر را بماند
حداقل دم غروب اینجا باشد
بعد برود
و فردا باز دم غروب بیاید
خدای من اگر هنوز خدایی بلدی
باید بدانی که اینک وقت رستاخیز عیسای من است
اشتباه میکنند انهایی که کپک را مخصوص نان خشک و غذای مانده میدانند
آدمی هم وقتی زیاد تنها بماند٬ وقتی همزبانی نداشته باشد٬ وقتی نتواند درددل کند و برای کسی غر غر کند کپک میزند. از همان کپک های سبز آبیِ نان خشک ها که حتی گاو هم پسشان میزند!
تو مجازی یک سرک میکشی٬ سلامی میکنی و میروی ناکجا
آن یکی می آید در خواب هایم جا خوش میکند و به هیچ صراط مستقیمی راضی به رخت بر بستن نمی شود
آن یکی را که در ذهنم خلق کرده ام وارد واقعیت نمیشود
دیوارم از یک وجب دست هم کوتاه تر است!
من که چشمم به همین درهای مجازی خشک شد و تو نیامدی. کدام عروسی تو را اینچنین میخکوب کرده که نتیجه اش خفه خون گرفتن من خواهد شد؟! آسیاب به نوبت! حالا نوبت منه!!!
نیمه شب چند هفته پیش یک دوست عزیز این کتاب رو به من معرفی کرد و از انجایی که اون دوست عزیز چند تا کتاب عالی رو بهم معرفی کرده و اینکه قطعا کتاب خیلی تاثیر گذار بوده و همون نصف شب خواسته بهم اطلاع بده و تا صبح صبر نکرده فهمیدم باید یه کتاب خیلی خوب باشه!
"تسلی بخشی های فلسفه" یه کتاب عالی، تسلی دهنده، روان و همه فهم است که با استناد به نظریات و زندگی فیلسوفان بزرگی از قبیل سقراط، اپیکور، سنکا، مونتنی،شوپنهاور و نیچه راه های مقابله با سختی ها را بیان میکند.
سقراط-تسلی بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت : من کوشیده ام یکایک شما را ترغیب کنم تا بیش از منافع عملی به سعادت فکری و اخلاقی خود فکر کنید.
اپیکور- تسلی بخشی در مواجهه با کم پولی: بین تمام نیکی هایی که حکمت برای ما دارد،دوستی پربهاترین است.//پیش از انکه چیزی بخوری یا بیاشامی، خوب ببین با چه کسی میخوری یا می آشامی، نه اینکه چه میخوری یا می آشامی، زیرا غذا خوردن بدون دوست چیزی نیست غیر از زندگی شیر یا گرگ
سنکا- تسلی بخشی در مواجهه با ناکامی: چیزی را که نمیتوانی اصلاح کنی بهتر است قبول کنی.
مونتنی- تسلی بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی: من انسانم،هیچ چیز انسانی برای من بیگانه نیست.//دشواری، سکه تقلبی رایجی است که افراد تحصیل کرده به کمک تردستی با آن بر بیهودگی مطالعات خود سرپوش می گذارند و حماقت بشری، مستعد قبول آن به عنوان پول واقعی است.// انسان می تواند مایه ی شگفتی جهان باشد ولی زنش و خدمتکارانش هیچ چیز قابل ملاحظه ای در او نبینند. معدودی از انسان ها مایه ی شگفتی خانواده خود بوده اند.
شوپنهاور- تسلی بخشی قلب شکسته: بنظر میرسد که گویا در ازدواج یا خود فرد یا نفع نوع بشر باید فدا شود.//( باید به موقع یاد بگیریم کسانی که درخواست ازدواج ما را نمی پذیرند ببخشیم. جدایی، انتخاب آن ها نبود. ممکن است عقل آنها صفات ما را بستاید ولی اراده ی معطوف به حیات آن ها چنین نباشد و طوری از ما انتقاد کند که هیچ استدلالی را برنتابد-یعنی ان ها را از نظر جنسی به ما علاقمند نسازد. اگر ان ها فریفته افرادی کم هوش تر از ما شوند، نباید ایشان را به دلیل سطحی بودن محکوم کنیم)
نیچه-تسلی بخشی در مواجهه با سختی ها: لذت و ناخشنودی چنان به هم وابسته اند که اگر کسی قصد حداکثر بهره مندی از لذت را داشته باشد ناگزیر است بیش ترین مقدار ممکن از ناخوشنودی را بچشد...انتخاب با شماست: یا کم ترین ناخوشی ممکن و به عبارت دیگر، نداشتن درد و غم... یا بیشترین ناخوشی ممکن به عنوان تاوان خوشی ها و شادی های مفرط که تا امروز به ندرت کسی لذت آن را چشده است! اگر راه اول را انتخاب میکنید، یعنی اگر میخواهید رنج های انسانی را کاهش دهید، بسیار خوب!باید همین طور توان شادمانی خود را هم کاهش دهید!
هیجان زندگیم کم که میشه میرم سراغ دیدن فیلم ترسناک و همیشه هم گلایه میکنم که هیچ کدوم ترسناک نیست تا اینکه امروز دهنم با فیلم conjuring رسما سرویس شد. وحشتناکی فیلم به این بود که داستان کاملا واقعی بود. بعد از فیلم سرچ کردم و دیدیم تمام شخصیت ها و حتی اشیا موجود واقعیت داشتن. از وقتی فیلم تموم شد یه سره دارم صلوات میفرستم :)