فاک این بعضی وقتا

بعضی وقتا حجم تنهایی آدم بزرگ تر از حجم و ظرفیت تحملش میشه. الان هم از همون بعضی وقتاست.


اشک فراوانم آرزوست!

به خدا این طلسم فقط با اشک های این چشمِ چایی رنگ میشکند

ای چشم، ببار!

حالا بلرزوووون

بچه که بودم نهایت نفرینم در حق یه نفر این بود که: الهی بمیری، لباس قرمز بپوشم بیام سر قبرت بندری برقصم.

من مادرزادی خجسته به دنیا اومدم!

من به جان امدم

گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو

من به جان امدم اینک تو چرا می نایی؟!!!

"عراقی"

بد تر از اون دیگه میشه عجیجم!

چرا واژه هایی مثل "عزیزم" انقد خز و خالی از احساس شدن؟چرا آدما از راه رسیده و نرسیده همو عزیزم خطاب میکنن؟ چرا اون پدرسگی که اصلا منو ندیده و نمیشناسه الکی به من میگه عزیزم؟ آخه من کجا عزیز تو ام؟!

بیاین شما هم مثه من بزنین تو دهن هرکی الکی بهتون گفت عزیزم. عزیزم بایست فقط از دهن اونی که عزیزشین و عزیزتونه در بیاد ! والا منم این روزا بی اعصاب!!!!

یارو استقلالی نباشه،صلوااااات!

آه ای پدرسگ

چهره آبیت پیدا نیست!

اصلا موهایم را زرد میکنم،زرد قناری

دیگر وقتش است که یک پدرسگی بیاید با من عاشقی کند، عاشق موهای سیاهم شود، عاشق شانه نکردن موهایم، عاشق بافتن موهای شانه نکرده ام حتی عاشق روغن زیتون زدن به موهایم. 

اصلا خاک بر سرش که نمی آید.

اصلا میخوام که نیای نکبت!

دگردیسی از لجن مخفی به لجن غیر مخفی

هیچ وقت نباید به خود مطمئن بود و تصور آدم خوب را از خود داشت. چون یک روز یک عزیزی میتواند با هزار دلیل و منطق معقول ثابت کند که لجن تر از تو در جهان وجود ندارد حتی خودِ لجن! من توجیه شدم که یک لجن تمام عیارم!