ناوا دعایم کن

یک جورهایی عجیب درمانده شده ام. دردهای جسمی تا یک حدی سرپوشی برای دردهای روح میشوند اما چند ماه پشت سرهم ازین دکتر به آن دکتر رفتن و آزمایش های مختلف و هر بار تحمل کردن احتمال وجود یک درد و مرض ناچار روحت را از انچه بوده درب و داغان تر میکند. 

نمیدانم تاوان کدام نفرین را تا کی باید پس بدهم.بخدا خوشی ای نمیکنم که برایم ناخوشی حواله میکنی. کم آورده ام و دوای دردم شکستن استکان چایم است و سرازیر شدن قطرات چای. بخدا غمباد گرفته ام.خدایا مددی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد