محاکمه

امروز خودم رو نشوندم پشت میز مشاوره البته کمی هم محاکمه.گفتم کرپلاغی مرگت چیه؟دردت چیه؟چسناله های عاشقانت چیه؟مگه تو همونی نبودی که همیشه حالت بهم میخورد از شکست خورده های خاک بر سر عشقی حالا چرا پرچم دار همه شدی؟خاکستری رفت.خودت خواستی بره.الان برگرده چیزی عوض نمیشه.تو راهت جدا بود چاهت جدا بود.اونوقت ها خب کٌر کری میخوندی که میخوام اِل کنم میخوام بِل کنم، چرا حالا مثه خر تو گل موندی و دست و پا میزنی؟گفتم و گفتم و گفتم....

اون طرف میز خودم رو دیدم که فقط گوش میدادم و ریز ریز اشک میریختم و بعد هم بدون هیچ حرفی پاشدم رفتم

اون ور میزیِ یه جورایی یاسین تو گوش خرِ این ور میزیِ میخوند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد