اپیزود اول: دوستانی بهتر از آب روان
اپیزود دوم: یه چادر نماز به قول معروف تبرک شده از یه دوست به دستم رسید.شاید اگه خودشم تو اون لحظه پیشم بود حالش بیشتر بود
اپیزود سوم: خیلی سنتی نشسته ام پای صحبت های مزخرف زندگی آینده
اپیزود چهارم: برم با استاد مجرده پایان نامم رو بردارم و برم رو مخش که منو بفرسته برم بلاد کفر
اپیزود پنجم: بالاخره بعد مدت ها چندتا فیلم دیدم و هر بارش تو بغل سوسمار بودم انگار
اپیزود پنجم: شنیدم ناوا میخواد سگ بخره اونم دوبرمن!!!!!!!!!!!!!!!