قسمت سوم

اپیزود اول: دوستانی بهتر از آب روان


اپیزود دوم: یه چادر نماز به قول معروف تبرک شده از یه دوست به دستم رسید.شاید اگه خودشم تو اون لحظه پیشم بود حالش بیشتر بود


اپیزود سوم: خیلی سنتی نشسته ام پای صحبت های مزخرف زندگی آینده


اپیزود چهارم: برم با استاد مجرده پایان نامم رو بردارم و برم رو مخش که منو بفرسته برم بلاد کفر


اپیزود پنجم: بالاخره بعد مدت ها چندتا فیلم دیدم و هر بارش تو بغل سوسمار بودم انگار


اپیزود پنجم: شنیدم ناوا میخواد سگ بخره اونم دوبرمن!!!!!!!!!!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد