این روزها غروب که میشود دیگر حجم تنهایی ام صد برابر میشود و هرچه بیشتر به سمت ساعات آخر شب میرود وسیع تر و پررنگ تر میشود.حدود یازده شب دیگر این منم که دارم به هرچیزی چنگ میزنم و خودم را اویزان میکنم تا کمکم کند کابوس این روزهایم سپری شود.میدانم میگذرد...