موهایم جز معدود دارایی هایم هست که ازش راضیم.البته وقت های هم بوده که تلاش برای صاف کردنشان داشته ام اما با سرسختی تمام سرکشی کرده اند و کارمان به بحث و دعوای لفظی رسیده است اما باز هم یار غار من بوده. اما آدم یک وقت هایی به یک جایی از نارضایتی از خودش میرسد که برای تنبیه خودش لازم است عزیزترین هایش را فدا کند.تا هرجور شده به خودش بفهماند که نباید هربار از یک سوراخ گزیده شود.
امروز وقت آرایشگاه گرفتم!گفتم کوتاه پسرانه!!!
بزار موهای پر کلاغیت فر باشد و بلند مثل پر کلاغ ، هویتشان را از بین میبری با کوتاهی به جایش به دلش راه برو مگر نه اینکه یار غارت است...
با دلش راه رفتم که الان حال و روزم انقد زار و آویزونه :(